hamsaz

هنر,احساس,شعر,موسیقی,زبان,متن.جهانی به جنس انسانیت.


مانعی در مسیر

در روزگار قدیم ، پادشاهی سنگ بزرگی را در یک جاده اصلی قرار داد، سپس در گوشه ای قایم شدتا ببیند چه کسی آن را از جلوی مسیر بر می دارد.

برخی از بازرگانان ثروتمند که با گالسگه خود به  سنگ رسیدند ،آن را دور زدند و به راه خود ادامه دادند.
بسیاری از آن ها نیز به شاه بد و بیراه گفتند که چرا شاه دستور نداده جاده را باز کنند، اما هیچ یک از آ نها کاری به سنگ نداشتند .

سرانجام مردی روستایی با مقداری بار سبزیجات به نزدیک سنگ رسید بارش را به زمین گذاشت و شانه اش را زیر سنگ قرار داد و سعی کرد که سنگ را به کنار جاه هل دهد.بالاخره بعد از زور زدن ها و عرق ریختن های زیاد موفق شد.

هنگامی که بارش را برداشت تا از مسیر جاده که قبلا سنگ در آن وجود داشت ، گذر کند متوجه کیسه ای شد که زیر سنگ قرار داشت ، کیسه را باز کرد، پر از سکه های طلا بود و یادداشتی از از جانب شاه که این سکه ها از آن کسی است که سنگ را از جاده کنار برند.

آن مرد روستایی فرصتی را غنیمت شمرد که بسیاری از ما آن فقط یک مشکل یا مانع می بینیم.

هر مانعی ، فرصتی است...

نويسنده: یونس | تاريخ: برچسب:پاشاه,داستان,سنگ,مانع,مسیر,, | موضوع: <-PostCategory-> |

فصل اول :آغازی از پایان

 این متن بخش اول از فصل اول کتابمِ (آغازی از پایان)5 سال از عمرم را روش گذاشتم تقریباً یک چهارم عمرم را صرفش کردم لطفاً اگر خوشتون آمد و خواستید کپی کنید اسم وب و نویسندشو ذکر کنید اگر هم کلاً بدتون آمددر بخش نظرات هر چه دل تنگت میخواهد بگو 100% مورد توجه قرارش میدم.(چرا چاپش نکردم؟!معلومه پول ندارم و.... بگذریم.)داستان نشات گرفته از تخیله،خودمم هم عاشق تخیلم یه جورایی زندگی واقعیم هم همینطوره و تو یه جمله:برای تخیلم هیچ محدودیت و حد و مرزی قائل نیستم. بریم سر اصل مطلب.

                                                          آغازی از پایان

سرشار از طراوات، آنجا که آواز مردم  با نوای پرندگان در هم آمیخته طبیعت موسیقی احساس خویش را بر انگیخته. بِکر در انبوهِ درختان ، پنهان از چشمان ، آگاه از آن جز ساکنان و کسی فراتر از تصور جهانیان.
متفاوت چرا که افکار سرکش هنوز بدان راه نیافته ، چنگالِ کینه،حرصُ وآز و رشک و...به آن دست نیافته.باگذشت قرن ها از پیدایش آن به جز دانشمندان و بزرگان ،در مواقع خاص از آن خارج نشده اند و این همواره به صورت سِری حفظ شده،گویی سرزمین دیگر در پَس آن نیست.
انسان ها و سایر موجودات در این مکان ،جهنمِ زمین را به بهشتی نگاریده اند که آن را ((لِنیگِــــل))نامیده اند.
نويسنده: یونس | تاريخ: برچسب:اغاز,پایان,تخیل,رمان,داستان,کتاب,کینه,مردم,پرندگان,دانشمندان,, | موضوع: <-PostCategory-> |